جان از تنم برآید چون از درم درآئی


جان از تنم برآید چون از درم درآئی

جان از تنم برآید چون از درم درآئی


جان از تنم برآید چون از درم درآئی

جان از تنم برآید چون از درم درآئی


جان از تنم برآید چون از درم درآئی

لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
از کار بازماند همچون بت از خدائی
از کار بازماند همچون بت از خدائی
از کار بازماند همچون بت از خدائی
از کار بازماند همچون بت از خدائی
از کار بازماند همچون بت از خدائی
از کار بازماند همچون بت از خدائی
بر زخم های جانم هم درد و هم دوائی
بر زخم های جانم هم درد و هم دوائی
بر زخم های جانم هم درد و هم دوائی
بر زخم های جانم هم درد و هم دوائی
بر زخم های جانم هم درد و هم دوائی
بر زخم های جانم هم درد و هم دوائی
در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی
در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی
در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی
در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی
در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی
در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی
از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی
از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی
از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی
از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی
از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی
از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی
وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی
وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی
وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی
وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی
وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی
وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی
تب های هجر دارم شب ها بینوائی
تب های هجر دارم شب ها بینوائی
تب های هجر دارم شب ها بینوائی
تب های هجر دارم شب ها بینوائی
تب های هجر دارم شب ها بینوائی
تب های هجر دارم شب ها بینوائی
تب های من ببندی لب ها چو برگشائی
تب های من ببندی لب ها چو برگشائی
تب های من ببندی لب ها چو برگشائی
تب های من ببندی لب ها چو برگشائی
تب های من ببندی لب ها چو برگشائی
تب های من ببندی لب ها چو برگشائی
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی
گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی
از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی
از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی
از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی
از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی
از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی
از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی